راستان | غروب پنجشنبه 27 اردیبهشتماه امسال، رسیدگی به قتل هولناک جوان 27ساله که با اصابت ضربات چاقو در پارکی واقع در محله رازی، جان خود را از دست داده بود، با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان بهارلو در دستور کار بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت. به اینترتیب، تیم جنایی به همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی برای شروع تحقیقات در سردخانه بیمارستان، بالای سر جسد حاضر شدند.
در بررسیهای ابتدایی مشخص شد مقتول به نام فربد، ساعتی قبل از مرگ توسط تعدادی از دوستانش به بیمارستان منتقل شده و با توجه به جراحتهای عمیقی که به نظر میرسید با جسمی تیز و برنده مثل چاقو بر بدنش وارد آمده، دچار خونریزی وسیعی شده بود. در نهایت، بهرغم تلاش کادر درمان، این جوان به علت عمق جراحات و خونریزی شدید، جان خود را از دست داد و رسیدگی به پرونده وارد فاز جنایی شد.
درگیری در بازی خرسوسط
در نخستین گام، دوستان مقتول که او را به بیمارستان منتقل کرده بودند، هدف تحقیقات جنایی قرار گرفتند. یکی از دوستان مقتول در اولین اظهارات خود به بازپرس جنایی گفت: «عصر روز حادثه، به همراه تعدادی از دوستانم در پارک کوچکی واقع در محله رازی تهران در حال بازی خرسوسط بودیم. ما گرم بازی بودیم و اصلا حواسمان به اطراف نبود که یکدفعه متوجه شدم یک جوان افغان چند دقیقهای است نزدیک ما ایستاده و با ذوق و هیجان ما را نگاه میکند.
احساس کردم دلش میخواهد او هم وارد بازی شود اما اعتنایی نکردم و به بازی ادامه دادیم. تا اینکه پسر جوان بالاخره جلو آمد و گفت: «من هم بازی!» اما من دلم نمیخواست با یک جوان غریبه بازی کنم. برای همین اخمهایم را در هم کشیدم و گفتم نمیشود وارد بازی ما شوی. بعد از او خواستم از آنجا دور شود اما او سماجت کرد و ایستاد.»
دوست مقتول در ادامه گفت: «سماجت او مرا کلافه کرده بود. دلم میخواست بازی ادامه پیدا کند اما او موی دماغ ما شده بود و نمیگذاشت به خوشیمان برسیم. برای همین عصبی شدم و با کف دست به تخت سینه او کوبیدم و گفتم به تو میگویم برو. او تعادلش را از دست داد و کمی عقبعقب رفت. بعد سمت باغچه پارک دوید و با یک چوب ضخیم به سمت من حملهور شد.
تا به خودم بجنبم، با چوب ضربه محکمی به بینی من زد که بینیام شکست و خون جاری شد؛ در حدی که تمام لباسهایم خونین شد. با اینکه سرگیجه بدی داشتم به سمت خانهمان رفتم. فربد، شوهرخواهر من بود و سالها بود که با هم دوست بودیم. او چند سالی از من بزرگتر بود. از فربد و تعداد دیگری از اقوام نزدیک و هممحلهایها خواستم به پارک بروند و حساب آن جوان افغان را برسند. دیگر نمیدانم بین آنها چه اتفاقی رخ داد که فربد به قتل رسید.»
با اطلاعاتی که برادرزن فربد در اختیار ماموران جنایی قرار داد، دیگر شرکتکنندگان در نزاع، شناسایی شده و مشخصات ظاهری ضارب از آنها اخذ شد. به اینترتیب، در کمترین زمان ممکن بعد از قتل، متهم به قتل شناسایی و دستگیر شد و بعد از مواجهه با ماموران پلیس به قتل اعتراف کرد. به این ترتیب با طی روال قانونی، پرونده برای رسیدگی به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم در دادگاه از اتهام خود دفاع کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیایدم پرونده، تقاضای قصاص متهم را مطرح کردند و سپس نوبت به متهم رسید که از خود دفاع کند و گفت: «من مقتول را نمیشناختم و حتی یک بار هم او را ندیده بودم .بعد از اینکه به خاطر بازی با آن پسر جوان بحثم شد، در حال پرسهزدن در پارک بودم که دیدم چند نفر ناغافل در حال دویدن به سمتم هستند. فهمیدم که از سمت همان پسری آمدهاند که با او دعوا کرده بودم.
آنها چاقو، ساتور و قمه در دستشان بود. من دست خالی و خیلی ترسیده بودم. یکدفعه یکی از آنها سمتم آمد و من برای اینکه با چاقو به من ضربه نزند، مچ دستش را گرفتم و چاقویش را از دستش بیرون کشیدم. نمیدانم چه شد که در جریان درگیری با همان چاقوی خودش چند ضربه به او زدم. فکرش را هم نمیکردم که آن ضربات باعث مرگش شود.»
متهم در ادامه گفت: «اولین درگیری زمانی رخ داد که من متوجه بازی چند نفر شدم. آنها داشتند خرسوسط بازی میکردند و خیلی خوش بودند. از صدای خنده و شادی آنها، توجهم جلب شد. نزدیک رفتم و گفتم من را هم به بازی راه دهید اما آن جوان با من بدرفتاری کرد که خیلی به من برخورد. به او گفتم درست صحبت کند اما او به تخت سینهام کوبید. من هم از کوره در رفتم و با چوب به دماغش ضربه زدم که این گرفتاری برایم درست شد.» قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم وارد شور شده و او را به قصاص محکوم کردند.
هفت صبح
کوهسار بادفر معروف به «پوارو»، یک حفار غیرمجاز است...
دومین قسمت از فصل سوم شام ایرانی به میزبانی صحرا اسدالهی...
مرد جوانی که در جریان بازی گروهی در پارک مرتکب جنایت...
تلویزیون CBS از عامل بمب گذاری و انفجار پیجرهای حزب...